جدول جو
جدول جو

معنی گردن شتر - جستجوی لغت در جدول جو

گردن شتر
(گَ دَ نِ شُ تُ)
عنق جمل. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، کنایه از همیان پرزر باشد. (برهان) :
به گردن شتر اندر شراب زر بخشی
به پای پیل گه خشم خصم فرسایی.
مجیر بیلقانی.
و رجوع به گردن اشتر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردن آور
تصویر گردن آور
گردن کلفت، تنومند، زورمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردن شق
تصویر گردن شق
شخص متکبر و مغرور، سرکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردن شقی
تصویر گردن شقی
تکبر، سرکشی
فرهنگ فارسی عمید
(گَدَ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهگیلویۀ شهرستان بهبهان، واقع در 2هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان و 42هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان به آرو. دارای 50 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ شَ)
گردنکش. متکبر. خودپسند. و رجوع به گردن شخ شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ بُ)
آلتی است که نجاران بدان چوبها سوراخ کنند
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ نِ اُ تُ)
کیسه ای که از پوست گردن شتر سازند حفظ کردن زر را. (حاشیۀ دیوان خاقانی چ عبدالرسولی ص 60) :
گردن اشتران دهی پرزر
به کسانی که سرور هنرند.
خاقانی.
و رجوع به گردن شتر شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ وَ)
پهلوان. دلیر. شجاع: این کرمانی مردی بود ضخم و گردن آور... (ترجمه طبری بلعمی). بگتغدی را فرمود هزار غلام گردن آورتر زره پوش را نزد من فرست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 587). غلامان گردن آورتر از مرگ خوارزم شاه شمه یافته بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 385)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ شَ)
تکبر. گردنکشی. ایستادگی در مقابل فرمانی. و رجوع به گردن شقی کردن شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ خوا / خا)
اطلاق آن بر سیّاف و غیرسیّاف نیز آمده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ شَ)
کنایه از متکبر و سرکش. (آنندراج) :
ز گردن شخیهای مینا چه غم
که خواهد ملایم شد این زیر و بم.
ملاطغرا (از آنندراج).
و رجوع به گردن شق شود
لغت نامه دهخدا
تنومندء زورمند: فرمود که هزار غلام گردن آورتر زره پوش را نزد من فرست
فرهنگ لغت هوشیار
تکبر سرکشی: زگردن شخیهای مینا چه غم که خواهد ملایم شد این زیر و بم. (طغرا)
فرهنگ لغت هوشیار
تکبر سرکشی: زگردن شخیهای مینا چه غم که خواهد ملایم شد این زیر و بم. (طغرا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن شق
تصویر گردن شق
متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن شخ
تصویر گردن شخ
متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن بر
تصویر گردن بر
آلتی است که نجاران بوسیله آن چوبها را سوراخ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن شکن
تصویر گردن شکن
آنکه گردن دیگران را بشکند، جلاد دژخیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن شق
تصویر گردن شق
((~. شَ))
گردن شخ، کنایه از مغرور، سرکش
فرهنگ فارسی معین
وبال به گردن افتاده
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت گردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم سرکش
فرهنگ گویش مازندرانی